داد می زد کهنه قالی می خرم دسته دوم هر چه داری می خرم
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ب.ظ
داد می زد کهنه قالی می خرم دسته دوم هر چه داری می خرم
یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد کهنه قالی می خرم دسته دوم هر چه داری می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم گر نداری کوزه ی خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید،بغضش شکست
اول ماه است نان در سفره نیست ای خدا شکرت،ولی این زندگیست!
باز آواز درشت دوره گرد رشته اندیشه ام را پاره کرد
داد می زد کهنه قالی می خرم دسته دوم هر چه داری می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم گر نداری کوزه ی خالی می خرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت آقا سفره ی خالی می خری!
کاش آدم ها ظاهر بین نبودند، تا بزرگی قلبم را درک کنند!